تقریبا می تونم بگم نا امیدی یه بخش جدایی نا پذیر این روزامه

یه نگاه به پاییز کردم دیدم کلن هیچکدوم از تست های مبحثای هندسه رو نزدم میدونید یعنی چی؟یعنی سه ماه تو هندسه عقبم اونم درسی که کلن برام تازست

ریاضی ۲ هفته شایدم بیشتره عقب افتادم

وقت ندارم و یک عالمه کارای غیر منطقی باید انجام بدم 

بدنم عجیببب خسته است و نمی کشه ،انگیزم صفره ،تمرکزم سفره،در مقابل درس خوندن واقعا کشش ندارم

احساس میکنم نمیشه یه دلم میگه ول کنم برم برای سال بعد یه دلم میگه صد و ده روز بیشتر نمونده باز یه دلم میگه آخه تو صد و ده روز چجوری می خوای جمع کنی این همه رو و نمی دونم واقعاا نمی دونم.

نمی خوام یه سال بمونم از یه طرفم‌ تقریبا امیدمو از دست دادم یعنی تقریبا که نه کلن :(

شماها راهکاری چیزی ندارید؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها