بعد شیش روز  سخت کاری فرا رسیدن جمعه رو واااقعا به خودم تبریک میگم و برنامم برای این بیست چار ساعت تعطیلات عبارت اند از :به نام خدا لش کردن!!!

به  خدا به همه اولتیماتوم (ایشالا که درست نوشتم)دادم  که فردا کسی منو از خواب بیدار کنه نه تنها دیگه با هیچکدومتون حرف نمیزنم بلکه اگه ضربه خورد به سرم خواستم از خونه برم بیرون دارم بزنید ولی بهم اجازه ندید

سوال اصلیم اینجاست آیا یه روز دلم برای این روزایی که نه صب از خونه میرم بیرون نه شب برمیگردم خونه تنگ میشه؟

البته که نمیرم پی خوش گذرونی میرم برا هدفی که پس ذهنم دارم جون بکنم:دی)

و امروز صبح به این نتیجه رسیدم که تنها ویژگی متمایز من نسبت به اطرافیانم فقط گردن اومدنمه !!!

تازه استاد زیبام امروز سر کلاس بهم لیموناد و چیپس داد کلوچه و میوه ام تعارف کرد که خب من مقاومت کردم ولی خب نگاش نکنید چقدر ماهه به قول خودش موقع امتحان که بشه انتقام میگیرم ولی من به شخصه معتقدم که اصلن نیاز به امتحان نیست همینطوری تکلیف دادنش یه جور انتقام سخته محسوب میشه:دی)

پ.ن:برای یه چیزی خیلی ذوق دارم که خب شاید دو سه روز آینده گفتم .

پ.ن:چقدر همه چیز بی ربط به هم بود://


مشخصات

آخرین جستجو ها