اون دیویست و چهل ساعت کوفتیو با دعوا و زور تمومش کردم و خب اصلنشم هر نمره ای میخوان بهم بدن ،بدن' آی دونت گیو شت 'همینقدر صریح:/

کنار شیش روز کار در هفته هفته ای ام شیش ساعت کلاس زبان میرفتم و خب هر طوری حساب کنی اینکه من  الان جایی ام که از سرمای طبیعی هوا قراره زیر پتو بخوابم کاملن حقمه:/

اینکه دیروز طی یه حرکت انتحاری ساعت هشت شب چمدونمو بستم و ساعت یازده راهی شدم اونم بدون هیچ برنامه ریزی حقمه

اصلنشم من حق دارم همه برنامه هامو یه هفته بخوابونم چون بعد یه ماه و نیم کار مفتی و با منت و تا ساعت ده شب کلاس زبان بودن،استراحت حقمه:(

مدیونید فکر کنید این یه استراتژیه برا اینکه یه هفته نرم اون آموزشگاه تا آدمای اونجا با ندیدن من ،نمره ی شاهکارمو فراموش کن،هرچند اونا عم فراموش کنن تاریخ فراموش نمیکنه:دی)

پ.ن:همیشه وقتی تنها بودم با هواپیما میفرستادنم دیشب بابام معتقد شد که من دیگه بزرگ شدم برا همین طی یه حرکت ضربتی با اتوبوس شب رو اومدم

تازشم تو ترمینال چرخ چمدونم در رفت و خب هم اکنون با کتف درد در اختیارتون هستم:(

پ.ن2:هواعم اینقدر سرد و مطبوعه که سوز به دلتون:(

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها